جدول جو
جدول جو

معنی بیمار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بیمار کردن
جعل المرضى
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بیمار کردن
Sicken
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بیمار کردن
rendre malade
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بیمار کردن
অসুস্থ করা
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
بیمار کردن
بیمار کرنا
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به اردو
بیمار کردن
hastalandırmak
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بیمار کردن
kuugua
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بیمار کردن
enfermar
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بیمار کردن
krank machen
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
بیمار کردن
хворіти
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بیمار کردن
chorować
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
بیمار کردن
使生病
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به چینی
بیمار کردن
adoecer
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بیمار کردن
ammalare
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بیمار کردن
ziek maken
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
بیمار کردن
заболевать
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به روسی
بیمار کردن
ทำให้ป่วย
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
بیمار کردن
membuat sakit
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بیمار کردن
बीमार करना
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به هندی
بیمار کردن
לגרום לחולי
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به عبری
بیمار کردن
病気にする
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بیمار کردن
병들게 하다
تصویری از بیمار کردن
تصویر بیمار کردن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
کسی را از خواب برانگیختن، کنایه از هوشیار ساختن، آگاه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیمار کردن
تصویر تیمار کردن
با شال و قشو بدن اسب را مالش دادن و تمیز کردن، محافظت کردن، پرستاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
از خواب برخیزانیدن، آگاه کردن هوشیار کردن متنبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوار کردن
تصویر بیوار کردن
اجابت، قضا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمار کردن
تصویر تیمار کردن
پرستاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
Awaken, Waken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
будить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
wecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
будити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
budzić, budzić kogoś
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
唤醒
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
acordar, acordar alguém
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
svegliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی